معادل انگلیسی انتقال دهنده فاز موجبر قطعه ای که فاز سیگنال خروجی سیستم موجبر را نسبت به فاز سیگنال ورودی تنظ

مهندسی برق

انتقال دهنده فاز موجبر قطعه ای که فاز سیگنال خروجی سیستم موجبر را نسبت به فاز سیگنال ورودی تنظیم می کند

waveguide phase shifter

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی انتقال دهنده فاز موجبر قطعه ای که فاز سیگنال خروجی سیستم موجبر را نسبت به فاز سیگنال ورودی تنظ

اتقال دهنده کانال مداری در سیستم های رادیو- تلفنی که با انتقال یک یا چند کانال بسامد- صوتی از کانالهای معمولی به کانالهای بالاتر ، همشنوایی بین کانالها را کاهش می دهد مدار مشابهی در گیرنده ، این کانالها را سر جای خود بر می گرداند

chnnel shifter

انتقال دهنده ی فاز رقمی نوعی انتقال دهنده فاز که پالس کنترل آن فاز سیگنال را به مقدار معینی جابه جا می کند علامت پالس نیز جهت پالس را مشخص می کند

digital phase shifter

انتقال دهنده ی فاز جهت دار نوعی انتقال دهنده ی فاز غیر فعال که تغییر فاز آن در دو جهت ارسال متفاوت است

directional phase shifter

انتقال دهنده ی فاز چرخشگر فاراده نوعی انتقال دهنده ی فاز قفلی و دو جانبه که از یک چرخشگر فاراده و صفحات ربع - موجی غیر دو جانبه در هر سر تشکیل می شود یک موجبر فریتی نیز در آن به کار رفته است به دور موجبر پیچک محوری پیچیده می شود که میدان مغناطیسی آن در خارج از دیواره های موجبر توسط یونهای فرومغناطیسی بسته می شود انرژی محفظه ی مستطیلی توسط صفحات ربع- موجی و بسته به جهت انتشار به یکی از انرژیهای قطبیده ی دایره ای چپگرد یا راستگرد تبدیل می شود فاز انرژی به وسیله ی میدان مغناطیسی متغیری که پیچک دور موجبر ایجاد می کند ، تغییر داده می شود

faraday rotator phase shifter

انتقال دهنده ی فاز فرُیتی جزئی از رادار ریزموج که فاز سیگنال گذرنده از خود را تغییر می دهد ماتریسی از انتقال دهنده های فاز به صورت الکترونیکی باریکه ی رادار آرایه - فازی را پویش می کنند انتقال دهنده های فاز فرُیتی که در یک موجبر محصور شده اند ازجمله ی متداولترین انواع آن هستند ریز نوارهای دارای مواد فرُی مغناطیسی ( نظیر فرُیتها ، نارسنگها یا سرامیکهای با خواص مغناطیسی) گونه ی دیگر این وسیله است هر انتقال دهنده ی فاز م یتواند دو جانبه ( reciprocal ) یا غیر دو جانبه (nonreciprocal) باشد انتقال دهنده های فاز چنبره ای متداولترین نوع غیر دو جانبه اند و از مشهورترین انواع دو جانبه می توان از انتقال دهنده ی فاز رژیا- اسپنسر( Reggia - spencer) و چرخشگر فاراده نام برد

ferrite phase shifter

انتقال دهنده ی فاز قفلی نوعی انتقال دهنده ی فاز که بعد از قطع و وصل مغناطیسی آن به مقدار جدید ، دیگر نیازی به جریان نگهدارنده بریا حفظ انتقال فاز مورد نظر ندارد در خط نوارها و موجبرها به کار می رود

latching phase shifter

شیفت دهنده فاز، جابجا کننده فاز

phase shifter

جا به جا کننده فاز رژیا- اسپنسر جا به جا کننده فاز متقابلی که میله ای از جنس فرُو مغناطیس دارد به طور محوری داخل بخشی از موجبر قرار می گیرد با عبور جریان از سلونوئید پیچیده شده به دور موجبر میدان مغناطیسی طولی به وجود می آید این میدان مغناطیسی سبب تغییر در تراوایی مغناطیسی ماده می شود و تغییری در ثابت انتشار انرژی RF به وجود مب آورد به طوری که جا به جایی فاز را میتوان با جریان تحریک کنترل کرد

reggia-spencer phase shifter

انتقال دهنده ی فاز چنبره ای انتقال دهنده فاز معکوس نشدنی با چنبره ی فرو مغناطیسی قرار گرفته در داخل بخش موجبر ، چنبره به تقویت کننده راه اندازی متصل سات که می تواند پالسهای جریان مثبت یا منفی را تغذیه کند که میدان مغناطیسی را برای هدایت ماده داخل چنبره به اشباع ، در حالت مثبت یا منفی ، تامین می کنند انتقال دهنده ی فاز دیجیتال کامل شامل طولهای متعددی از هسته های فریتی است تا انتقال فازهای تفاضلی تا 180 را ایجاد کند انواع آنالوگ باید قادر به ایجاد حداقل 360 انتقال فاز باشند

toroidal phase shifter

موج بر ، موجبر لوله فلزی استوانه ای یا مستطیلی که دارای سطح مقطع از پیش تعیین شده است و به طور خاص برای هدایت امواج الکترومغناطیس بسامد بالا از داخل آن طراحی شده است

waveguide

تضعیف کنده موجبر تضعیف کننده ای که داخل موجبر ساخته می شود تا با جذب و بازتابش امواج الکترومغناطیسی ، آنها را تضعیف کند

waveguide attenuator

خم موجبر ؛ آرنج موجبر بخشی از موجبر که در طول محور طولی آن خم شده است خم صفحه E در موجبر مستطیلی خمی در طول ضلع کوچکتر و خم صفحه H خمی در طول ضلع بزرگ تر است

waveguide bend; waveguide elbow

قطعه موجبر قطعه ای متصل به درگاههای خاص در سیستم موجبر

waveguide component

متصل کننده موجبر ؛ تزویج موجبر اتصال مکانیکی برای ایجاد ارتباط الکتریکی و قفل کردن قسمتهای منطبق به یکدیگر در سیستم موجبر

waveguide connector; wave guide coupling

طول موج قطع موجبر طول موجی که متناظر با بسامد قطع موجبر است فراتر از این بسامد تضعیف به سرعت افزایش می یابد

waveguide cutoff wavelength

تزویجگر جهت دار موجبر تزویجگر جهت دار ساخته شده از دو موجبر موازی که دارای شیارهای برشی در دیواره ی مشترک خود هستند این شیارها امکان انتقال انرژی RF را در یک جهت داخل موجبر اصلی فراهم در حالی که مانع از انتقال انرژی در طرف دیگر می شود

waveguide diectional coupler

فیلتر موجبر فیلتر ساخته شده از قطعات موجبری که می توانند مشخصه پاسخ دامنه- بسامدسیستم موجبر را تغییر دهد

waveguide filter

واشر موجبر واشری که پیوستگی الکتریکی را بین دو قسمت منطبق شونده موجبر برقرار نگه می دارد و معمولاً از سیم فلزی ساخته می شود

waveguide gasket

آیریس موجبر باریک کننده مساحت سطح مقطع موجبر که با جا به جا کردن صفحات فلزی نازک عمود بر دیواره ی موجبر که روزنه ای بین آنها قرار دارد و لبه های آنهابه دیواره ها متصل است ، عمل می کند وقتی که روزنه موازی با دیواره کوچکتر موجبر باشد آن را آیریس القایی می نامند و سوسپانس القایی از خود نشان می دهد وقتی که روزنه موازی با دیواره بزرگتر موجبر باشد آن را آیریس خازنی می نامند و سوسپانس خازنی از خود نشان می دهد

waveguide iris

عدسی موجبر عدسی ریزموجی با عنصر موجبر که سبب تغییرات فاز در امواج الکترومغناطیس عبوری از آن می شود

waveguide lens

حذف کننده مد موجبر فیلتر موجبری که مدهای موج الکترومغناطیس منتشر شونده در موجبر را حذف می کند

waveguide mode suppressor

تابشگر موجبر موجبر ته باز دارای شیپور سرگشاد یا بدون آن که انرژی الکترومغناطیسی را به بازتابنده یا به فضای خارج می تاباند

waveguide radiator

درزگیری موجبر درزگیری قسمت انتهایی موجبر برای جلوگیری از ورود رطوبت ، بدون ایجاد تضعیف قابل توجه در بسامدهای رادیویی

waveguide seal

فاصله پرکن موجبر ورقه نازک ارتجاعی فلزی که بین قطعات موجبر گذاشته می شود تا از پیوستگی الکتریکی آنها اطمینان حاصل شود

waveguide shim

شاتر موجبر بخشی از موجبر که شامل مانع مکانیکی قابل تنظیمی است که می تواند انرژی RF را تنظیم ، سد یا منحرف کند

waveguide shutter

مانع تنظیم کننده موجبر مانع دی الکتریک با یک چهارم طول موج که برای تنظیم کردن داخل موجبر می شود و موقعیت و مقدار نفوذ آن قابل تنظیم است

waveguide slug tuner

تنظیم کننده زایده موجبر قطعه تنظیم کننده یا خارج از تنظیم کننده موجبر ، دارای پیستون قابل تنظیمی که زایده موجبر نصب می شود

waveguide stub tuber

کلید موجبر کلیدی برای قرار دادن مکانیکی بخشی از موجبر و تزویج کردن آن به یکی از چند تکه دیگردر سیستم موجبر

waveguide switch

موجبر بخشی از موجبر که مشخصه الکتریکی آن متناسب با یک مشخصه فیزیکی تغییر می دهد

waveguide taper

مبدل موجبر قطعه موجبری که تبدیل امپدانس را انجام می دهد

waveguide transformer

تنظیم کننده موجبر تنظیم کننده ی ک تبدیل امپدانس را در سیستم موجبر انجام می دهد

waveguide tuner

تاب موجبر بخشی از موجبر که سطح مقطع آن دارای گردش پیشرونده حول محور طولی آن است

waveguide twist

طول موج موجبر فاصله ای در طول موجبر یکنواخت ، در بسامد معین و به ازای مد معین ، بین نقاط مشابهی که در آنها فاز مؤلفه سیگنال 2 پی رادیان اختلاف دارد

waveguide wavelength

پنجره موجبر پنجره فلزی رسانای نازکی که به طور عمود در موجبر ، برای تطبیق امپدانس قرار داده می شود در پنجره القایی لبه های شیار پنجره با میدان الکتریکی در پایین ترین مد موجبر هستند در پنجره خزانی ، لبه های شیار عمود بر میدان الکتریکی هستند

waveguide window

موجبر

Waveguides

پیچ تنظیم موجبر پیچی که وارد قسمتی از دو سز ضلع باریک تر موجبر مستطیلی می شود و به عنوان سوسپانس خازنی عمل می کند مقدار وارد شدن پیچ را می توان از بیرون ، برای رسیدن به تنظیم دقیق در موجبر تنظیم کرد

waveguide-tunning screw

انتقال دهنده طول موج ترکیب فوتوفلوئورسانی که با ماده سوسوزنی ترکیب می شود تا طول موجهای فوتون های فوری را افزایش دهد و در نتیجه امکان استفاده مؤثر تری از فوتون های لامپ نوری یا سلول نوری را فراهم آورد

wavelngth shifter

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

معادل انگلیسی انتقال دهنده فاز موجبر قطعه ای که فاز سیگنال خروجی سیستم موجبر را نسبت به فاز سیگنال ورودی تنظ

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی انتقال دهنده فاز موجبر قطعه ای که فاز سیگنال خروجی سیستم موجبر را نسبت به فاز سیگنال ورودی تنظ

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما