معادل انگلیسی صفحه اتصالی کفه ها
سطح در بردارنده حاشیه کاردینال یا اصلی یک براکیوپد و خط اتصال یک صدف با حاشی

زمين شناسی
صفحه اتصالی کفه ها
سطح در بردارنده حاشیه کاردینال یا اصلی یک براکیوپد و خط اتصال یک صدف با حاشیه 90 درجه (rectimarginate) یا نقاط بر روی میانگاه سطح اتصال کفه های قدامی بین تاج چین ها در هر دو کفه ، صفحه اتصالی کفه ها سطح در بردارنده حاشیه کاردینال یا اصلی یک براکیوپد و خط اتصال یک صدف با حاشیه 90 درجه (rectimarginate) یا نقاط بر روی میانگاه سطح اتصال کفه های قدامی بین تاج چین ها در هر دو کفه
commissural plane
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی صفحه اتصالی کفه ها
سطح در بردارنده حاشیه کاردینال یا اصلی یک براکیوپد و خط اتصال یک صدف با حاشی
سطح لایه بندی ، صفحه لایه بندی ، بستره
سطح جدایی دو لایه سنگ رسوبی ، بستره:سطحی که لایه ای از سنگهای رسوبی را از لایه دیگر جدا می کند

صفحه لایه بندی ، سطح چینه بندی
الف) یک سطح چینه بندی مسطح یا تقریباً مسطح که بطور مشخصی هر لایه سنگ چینه ای را از لایه بعدی یا قبلی جدا می کند (سنگی با لیتولوژی مشابه یا متفاوت) یک سطح رسوبگذاری این سطح معمولاً نشانه ی تغییر ، در شرایط رسوبگذاری است و ممکن است نمایانگر جداسازی تغییر رنگ یا هر دو مورد باشد ب) اصطلاحی است که معمولاً برای هر سطح چینه بندی استفاده می شود حتی وقتی که سطح بطور آشکار خم شده و یا بوسیله چین خوردگی تغییر شکل داده باشد
ج) اصطلاحی است که عموماً برای یک سطح ناپیوستگی (معمولاً صفحه/ سطح لایه بندی) بکار می رود که در امتداد آن ، سنگ تمایل به از هم پاشیدن یا شکستن دارد
مترادف: لایه بندی Bedding (چینه شناسی)/ سطح لایه bed plane/ plane stratification سطح چینه بندی ، بستره سطح جدایی دو لایه سنگ رسوبی ، بستره:سطحی که لایه ای از سنگهای رسوبی را از لایه دیگر جدا می کند صفحه لایه بندی ، سطح چینه بندی الف) یک سطح چینه بندی مسطح یا تقریباً مسطح که بطور مشخصی هر لایه سنگ چینه ای را از لایه بعدی یا قبلی جدا می کند (سنگی با لیتولوژی مشابه یا متفاوت) یک سطح رسوبگذاری این سطح معمولاً نشانه ی تغییر ، در شرایط رسوبگذاری است و ممکن است نمایانگر جداسازی تغییر رنگ یا هر دو مورد باشد ب) اصطلاحی است که معمولاً برای هر سطح چینه بندی استفاده می شود حتی وقتی که سطح بطور آشکار خم شده و یا بوسیله چین خوردگی تغییر شکل داده باشد ج) اصطلاحی است که عموماً برای یک سطح ناپیوستگی (معمولاً صفحه/ سطح لایه بندی) بکار می رود که در امتداد آن ، سنگ تمایل به از هم پاشیدن یا شکستن دارد مترادف: لایه بندی Bedding (چینه شناسی)/ سطح لایه bed plane/ plane stratification سطح چینه بندی
صفحه مبنا ، سطح مبنا
یک سطح مرجع قراردادی برای به حداقل رساندن یا حذف توپوگرافی ظاهری و اثرات نزدیک به سطح تعیین زمان ها و سرعت لرزه ای با صفحه مبنا تنظیم می شود به عنوان مثال اگر منبع و لرزه سنج ها بر روی این صفحه تعیین محل شده باشند و یا اگر هیچ لایه کم سرعتی وجود نداشته باشد
هر نقطه ، خط یا سطح به کار رفته به عنوان مرجعی برای اندازه گیری کمیتی دیگر مدلی از زمین که برای محاسبات ژیودتیک استفاده می شود
در لرزه شناسی: یک سطح مرجع اختیاری که برای به حداقل رساندن یا حذف کردن اثرات توپوگرافی محلی و نزدیک سطحی استفاده می شود زمان های لرزه ای وتعیین سرعت بطوری با سطح مبنا تطبیق داده می شوند که گویی منبع و لرزه نگارها بر روی این سطح قرار گرفته اند و هیچ سطح کم سرعتی وجود نداشته است
در نقشه برداری: یک سطح افقی دائمی که نسبت به آن گمانه زنی ، فرازهای زمینی ، فرازهای سطح آب و داده های کشندی ارجاع داده می شوند
مثلاً سطح دریای میانگین در یک سطح مبنای رایج معمول در نقشه برداری توپوگرافی
نیز ببینید : مبنای کشندی یا داده کشندی ، داده نموداری ، داده گمانه زنی
مترادف : سطح مبنا (مساحی) سطح مرجع
، سطح مبنا - یک سطح مرجع قراردادی برای به حداقل رساندن یا حذف توپوگرافی ظاهری و اثرات نزدیک به سطح تعیین زمان ها و سرعت لرزه ای با صفحه مبنا تنظیم می شود به عنوان مثال اگر منبع و لرزه سنج ها بر روی این صفحه تعیین محل شده باشند و یا اگر هیچ لایه کم سرعتی وجود نداشته باشد - هر نقطه ، خط یا سطح به کار رفته به عنوان مرجعی برای اندازه گیری کمیتی دیگر مدلی از زمین که برای محاسبات ژیودتیک استفاده می شود - در لرزه شناسی: یک سطح مرجع اختیاری که برای به حداقل رساندن یا حذف کردن اثرات توپوگرافی محلی و نزدیک سطحی استفاده می شود زمان های لرزه ای وتعیین سرعت بطوری با سطح مبنا تطبیق داده می شوند که گویی منبع و لرزه نگارها بر روی این سطح قرار گرفته اند و هیچ سطح کم سرعتی وجود نداشته است - در نقشه برداری: یک سطح افقی دائمی که نسبت به آن گمانه زنی ، فرازهای سطح آب و داده های کشندی ارجاع داده می شوند - مثلاً سطح دریای میانگین در یک سطح مبنای رایج معمول در نقشه برداری توپوگرافی - نیز ببینید : مبنای کشندی یا داده کشندی ، داده گمانه زنی - مترادف : سطح مبنا (مساحی) سطح مرجع -

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها


دیکشنری تخصصی هنر

درباره دیکشنری تخصصی برساد


دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما



Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای مقاله ISI زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن