معنی rate of migration

مهندسی برق
rate of migration
آهنگ نرخ نقل مکان
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی rate of migration
avalanche-induced migration
کوچ بهمنی روش برای تشکیل اتصالات داخلی در یک آرایه ی منطقی برنامه پذیر میدانی ( اف پی جی ای FPGA) از طریق اعمال ولتاژهای مناسب برای اتصال کوتاه پیوندهای بیس - رامیتر انتخابی
donor migration
جابه جایی دهنده ( بخشنده )
electromigration
جابه جایی الکتریکی ؛کوچ الکتریکی حرکت یونهای یک رسانای فلزی در درون مدار مجتمع و نوعاً در سطح آلومینیمی در پاسخ به عبور جریان زیاد این اثر موجب تخلیه ی رسانا شده که تا قبل از قطع جریان ادامه پیدا می کند اثر مخرب آن در دمای بالا و جریان زیاد حادتر است اما با محدود کردن چگالی جریانها و آلیاژ کردن آلومینیم با مس یا تیتانیم می توان این آثار را به حداقل رساند
electron migration
مهاجرت الکترون
mass migration
انتقال جرم خوردگی فلزی ، در اثر عبور جریان با چگالی زیاد از رسانایی با سطح مقطع کوچک ، مانند رساناهای داخل مدارهای مجتمع
migration
جابجایی ، حرکت ، کوچ ، خزش 1 حرکت کنترل نشده ی فلزی خاص ، به ویژه نقره از مکانی به مکان دیگر که معمولاً با اثرات نامطلوبی مانند اکسید شدن یا خوردگی همراه است و می تواند مشکلات جدی در بردهای مدار چاپی که اتصالهای نقره ای صفحه طلا دارند ، ایجاد کند؛ در این مورد نقره در داخل صفحه طلایی حفاظت کننده حرکت می کند 2 حرکت بارها در درون ماده نیمرسانا ، با نفوذ یارانش حاملهای بار یا اتمهای یونیده 3 حرکت آسیب دیدگی بلور در داخل بلور نیمرسانا تحت تأثیر دمای بالا ، تنش یا اعمال دائم میدان الکتریکی
rate
آهنگ ، نرخ
rate control ; proportional response; throttling control
کنترل نرخ ؛ پاسخ تناسبی ؛ کنترل دریچه ای کنترل سرعت تغییر متغیر مستقل در سیستم کنترل اتوماتیک
rate gyro
ژیروسکوپ سرعت
rate gyroscope
ژیروسکوپ سرعت متغیر ژِیروسکوپ دوار یا ارتعاشی که سرعت تغییر جهت وسیله ای را که در آن قرار گرفته است ، انداه می گیرد
rate integrating gyro
ژیروسکوپ انتگرالی نرخی
rate of change
آهنگ تغییر
rate of charge
آهنگ تغییر بار
rate of closure
سرعت نزدیکی سرعتی که دو هواپیما - یا جسم متحرک دیگر با آن به یکدیگر نزدیک می شوند
rate of decary
نرخ افت نرخ زمانی که سطح فشار صدا ، سطح سرعت یا سطح چگالی انرژی صوتی در نقطه ای معین و در زمان معین با آن کاهش می یابد واحد عملی آن دسیبل بر ثانیه است
rate of flow
آهنگ نرخ جریان
rate signal
سیگنال سرعت سیگنالی متناسب با انحراف زمانی از متغیر تعریف شده
rate transmitter
فرستنده سرعت فرستنده ای در موشک پرتاب شونده که با گیرنده زمینی ، نرخ افزایش سرعت را معین خواهد کرد
rated
نامی ، اسمی
rated capacity
ظرفیت نامی
rated accuracy
دقت مجاز دقت توصیه شده یک ابزار تولید شده
rated candlepower
شمع اسمی
rated capacity
ظرفیت نامی
rated coil current
جریان پیچک مجاز جریان پیچک حالت پایدار که رله برای کار کردن در آن طراحی شده است
rated coil voltage
ولتاژ پیچک مجاز ولتاژ پیچکی که رله برای عمل کردن در آن طراحی شده است
rated contact current
جریان اتصال مجاز جریانی که اتصالها برای تحمل آنها به ازای عمر مفیدشان طراحی شده اند
Rated current
جریان نامی
rated duty
کار اسمی
rated frequency
فرکانس نامی
rated impedance
امپدانس نامی
rated load
بار نامی
rated output
خروجی مجاز توان ، ولتاژ ، جریان یا مقدار خروجی دیگری که ماشین ، قطعه یامدار برای عمل کردن در آن مقدار تحت شرایط عادی تعریف شده ، طراحی شده است ، خروجی نامی
Rated power
توان نامی
rated quantity
مقدار اسمی
rated speed
سرعت نامی
rated torque
گشتاور نامی
rated value
مقدار نامی
rated voltage
ولتاژ نامی
rate-grown junction; graded junction
پیوند رشد داده شده تدریجی ؛ پیوند طبقاتی پیوند رشد داده شده ای که با تغییر نرخ رشد بلور نیمرسانا به طور متناوب و با استفاده از ذوب شدن شامل ناخالصی های هر دو نوع N و P ساخته شده است مقدار دو نوع ناخالصی به طور متناوب کم و زیاد می شود
rate-grown transistor; graded-junction transistor
ترانزیستور رشد داده شده تدریجی ؛ ترانزیستور پیوندی طبقاتی ترانزیستور پیوندی که در آن هر دو نوع ناخالصی ( مانند گالیم و آنتیمونی ) در یک زمان در دانه قرار داده می شوند و دما به طور ناگهانی کم و زیاد می شود تا لایه های نوع N و P پیوندهای رشد داده شده تدریجی تشکیل شوند
rate-of climb indicator
نشانگر سرعت تغییر بالا رفتن ابزاری که سرعت صعود یا پایین آمدن هواپیما را نشان می دهد
rate-of-turn control
کنترل سرعت گردش ابزار ژیروسکوپی که سیگنال سرعت گردشی را به سیستم خلبان خودکار هواپیما می دهد

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن