معنی middle ear

روانشناسی
middle ear
گوش میانی ، حفره کوچکی محدود به پرده که صدا را از گوش خارجی به گوش داخلی منتقل میکند ، گوش وسط ، میکند ، گوش وسط گوش میانی ، حفره کوچکی محدود به‌پرده که صدا را از گوش خارجی به گوش داخلی منتقل
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی middle ear
academic year
سال دانشگاهی ، سال تحصیلی
all clear
علا مت رفع خطر ، سوت رفع خطر هوایی ، علامت رفع خطر ، سوت رفع خطر هوائی
appear
ظاهرشدن ، پدیدار شدن
arrear
به عقب ، درپشت ، بدهی پس افتاده ، پس افت
bear
خرس ، سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی ، لقب روسیه ودولت شوروی ، :بردن ، حمل کردن ، دربرداشتن ، داشتن ، زاییدن ، میوه دادن ، تاب اوردن ، تحمل کردن ، مربوط بودن ، میوه‌دادن ، (مج )تاب آوردن ، مربوط بودنon)و (uponدرشت) لقب روسیه ودولت شوروی ، :(vt & vi )بردن ، حملکردن ، زائیدن ، :(n )خرس ، سلف فروشی سهام‌اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی ، (باحروف
besmear
الودن ، اندودن ، ملوث کردن ، رنگ کردن ، کثیف کردن ، آلودن
bilinear
دوسویه ، دوسویگی ، دارای دو خط مستقیم ، وابسته بدو خط مستقیم
binuclear
دوهسته ای ، دارای دو هسته ، دوهسته‌ای
blear
استهزاء ، دارای چشم پراب ، تار ، گرفته وتاریک ، تاری حاصل از اشک وغیره ، دارای چشم پرآب
bugbear
لولو ، با لولو ترساندن
clear
اشکار ، زلا ل ، صاف ، صریح ، واضح ، : روشن کردن ، واضح کردن ، توضیح دادن ، صاف کردن ، تبرءه کردن ، فهماندن ، تبرئه کردن ، فهماندن :(adj )آشکار ، زلال ، :(vt & vi )روشن کردن ، شفاف ، زدودن ، ترخیصکردن
collinear
دریک خط مستقیم واقع شونده
curvilinear
خمیده ، منحنی شکل
dear
عزیز ، محبوب ، گرامی ، پرارزش ، کسی را عزیز خطاب کردن ، گران کردن ، عزیز محبوب
differential gear
دنده عقب اتومبیل
disappear
ناپدید شدن ، غایب شدن ، پیدا نبودن
dog ear
پرانتز باین شکل ( ) ، براکت ، کروشه
ear
گوش ، شنوایی ، هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه ، خوشه ، دسته ، خوشه دار یا گوشدار کردن ، خوشه‌دار یا گوشدار کردن گوش ، شنوائی
endear
گران کردن ، عزیز کردن ، (م م ) گران کردن
fear
ترس ، ترس حالت هیجانی در حضور یا پیش بینی محرک مضر و خطرناک تجربه ذهنی از دلواپسی خفیف و احساس ناراحتی تا هول شدید فرق می کند ، بیم ، هراس ، ترسیدن(از) ، وحشت
financial year
سال مالی
fiscal year
سال مالی- مالیاتی
footgear
پاپوش ، کفش
footwear
پاپوش ، کفش
forbear
احتراز کردن ، امساک کردن ، خودداری کردن از ، صرف نظر کردن ، گذشتن از ، اجتناب کردن از ، گذشت کردن ، کردن از ، گذشت کردن احتراز کردن ، اجتناب) (forebear )معمولا بصورت جمع ) نیا ، اجداد ، جد اعلی
forebear
نیا ، اجداد ، جد اعلی ، ) (forbear )معمولا بصورت جمع ) نیا
forswear
باسوگند انکار کردن ، انکار کردن
gear
دنده ، چرخ دنده ، مجموع چرخهای دنده دار ، اسباب ، لوازم ، ادوات ، افزار ، الا ت ، جامه ، پوشش ، دنده دار(یادندانه دار) کردن ، اماده کارکردن ، پوشانیدن ، دنده‌دار(یادندانه‌دار) کردن ، آماده‌کارکردن ، پوشانیدن دنده ، مجموع چرخهای دنده‌دار ، آلات
great bear
دب اکبر ، (نج ) دب اکبر
grizzly bear
خرس خاکستری ، (ج ش ) خرس خاکستری
head gear
پوشش سر ، روسری
hear
شنیدن ، گوش کردن ، گوش دادن به ، پذیرفتن ، استماع کردن ، خبر داشتن ، درک کردن ، سعی کردن ، اطاعت کردن ، اطاعت کردن شنیدن
interlinear
مدرج در میان سطور ، دارای میان نویسی
internal ear
گوش داخلی
knitwear
ملبوس کشبافی ، لباس کشباف
landing gear
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انرا تحمل میکند ، عراده هواپیما ، وسایل فرود امدن ، فرود آمدن چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن آنرا تحمل میکند ، وسائل
leap year
سال کبیسه
light year
سال نوری ، (نج ) سال نوری
linear
خطی ، طولی ، دراز ، باریک ، کشیده خطی
little bear
دب اصغر ، ) (Ursa Minor)نج ) دب اصغر
mess gear
جعبه ظروف سرباز یا مسافر
middle adulthood
میانسالی
middle age
دوره بین جوانی وپیری ، میان سال
middle aged
دوره بین جوانی وپیری ، میان سال
middle ages
قرون وسطی
middle class
طبقه متوسط ، طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین ، طبقه ما بین اشراف وطبقه پائین
middle insomnia
بیخوابی میانی
middle sized
دارای اندازه متوسط ، میان اندازه ، دارای اندازه‌متوسط
middle term
قیاس مشترکی که در صغری وکبری صدق کند
middlebrow
شخص با سواد وبدون تحصیلا ت عالیه
middleman
دلا ل ، واسطه ، نفر وسط صف ، آدم میانه رو ، معتدل
middleware
میان افزار
middleweight
میان وزن
midyear
نیمه سال ، امتحان نیمه سال
mononuclear
یک هسته ای ، سلول یک هسته ای ، یک هسته‌ای ، سلول یک هسته‌ای
near
نزدیک ، تقریبا ، قریب ، صمیمی ، نزدیک شدن
new year
سال نو ، سال جدید
nonlinear
غیرخطی
nowhere near
نسبتا دور ، دور ، ابدا
nuclear
هسته ای ، مغزی ، اتمی ، هسته‌ای
off year
سال کم محصول ، سال کم فعالیت ، سال کسادی
outwear
فرسوده شدن ، کهنه شدن ، گذراندن ، بیشتر دوام کردن ، کهنه‌شدن
overbear
بزمین زدن ، مغلوب کردن ، زیاد میوه دادن
overhear
از فاصله دور شنیدن ، استراق سمع کردن
overwear
پاره و مندرس کردن ، (دراثرزیاد پوشیدن) پاره و مندرس کردن
pear
گلا بی ، امرود ، (گ ش ) گلابی
rainwear
لباس بارانی
rear
پروردن ، تربیت کردن ، بلند کردن ، افراشتن ، نمودار شدن ، عقب ، پشت ، دنبال ، دنبال پروردن
rectilinear
دارای مسیر مستقیم ، سیر کننده درخط مستقیم ، سیر کننده درخط مستقیم راست خطی
running gear
قسمت حرکت کننده ماشین (چون لوکوموتیو)
sabbatical year
مرخصی هر هفت سال یکبار
school year
سال تحصیلی
sear
علا مت داغ ، پژمرده ، خشکیده ، از کار افتاده ، خسته ، خشکاندن ، سوزاندن ، داغ کردن پژمرده کردن یا شدن ، پژمرده کردن یا شدن علامت داغ ، داغ کردن
shear
چیدن مو ، چیدن پشم گوسفند وغیره ، بریدن ، شکاف دادن ، قیچی کردن ، اسباب برش قیچی ، ماشین برش ، ماشین برش چیدن مو
slick ear
حیوان بی گوش ، حیوان فاقد گوش خارجی
smear
لکه ، اغشتن ، الودن ، لکه دار کردن ، آغشتن ، آلودن ، لکه‌دار کردن
spear
نیزه ، سنان ، نیزه دار ، نیزه ای ، بانیزه زدن
spur gear
چرخ دندانه دار ، ( مک ) چرخ دندانه دار
steering gear
دنده فرمان ، دنده سکان
swear
ناسزا ، سوگند خوردن ، قسم دادن ، فحش ، ناسزا گفتن
tear
(معمولا بصورت جمع) اشک ، سرشک ، گریه ، : دراندن ، گسیختن ، گسستن ، پارگی ، چاک ، پاره کردن ، دریدن ، چاک دادن ، چاک دادن ):(n )معمولا بصورت جمع ) اشک ، :(n vt & vi )دراندن
teddybear
خرس عروسکی
thermonuclear
وابسته بدرجه حرارت هسته اتمی
trilinear
سه خطی ، دارای سه خط ، ( هن ) سه خطی
unclear
مبهم
underwear
زیر پوش ، زیرجامه ، لباس زیر
unilinear
در یک خط واحد ، دارای تغییرات مسلسل از اغاز تا پایان ، تک خطی ، دارای تغییرات مسلسل از آغاز تا پایان
uprear
بلند شدن ، بالا بردن ، نصب کردن
vintage year
سال وفور محصول انگور ، سال پرنعمت ، (مج ) سال پرنعمت
wash and wear
بشور و بپوش (یعنی اتو کردن لا زم ندارد) ، بشور و بپوش (یعنی اتو کردن لازم‌ندارد)
wear
پوشیدن ، در بر کردن ، بر سر گذاشتن ، پاکردن (کفش و غیره) ، عینک یا کراوات زدن ، فرسودن ، دوام کردن ، پوشاک ، پوشاک پوشیدن ، فرسایش ، سائیدن فرسایش ، سائیدن
wear and tear
فرسودگی عادی فرسودگی عادی
wheatear
سنبله گندم ، چکچکی ، (ج ش ) چکچکی
worm gear
دنده مارپیچی
year
سال ، سنه ، سال نجومی
year by year
همه ساله - سال به سال
yesteryear
سال گذشته ، پارسال

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی روانشناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای مقاله ISI روانشناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن